در چندماه اخیر، در ایران خودمان، فضای جامعه به صورت محسوسی تغییر کرده است، مخصوصا از زمانی که دولتمردانمان، عنایت و رویکرد تازهای به رسانهها و شبکههای اجتماعی از خود نشان دادهاند؛ گویا خونی تازه در کالبد ایرانیان به جریان درآمده است، خونی که نشاطآور است و با هم بودن را نوید میدهد. چنان که، کارکردهای این رسانهها، پرده از نقاط مبهم گشوده است و شفافیت، سرعتعمل و پاسخگویی را سرلوحه ی ارتباطات میان دولتمردان و افکار عمومی قرار داده است.
با این اوصاف، دستاوردهای جدید حضور مردم ایران در شبکههای اجتماعی، شاید دستاوردهایی ناچیز در مقابل آن چه که این شبکهها میتوانند انجام دهند باشد. منابع قدرت و نفوذی که برای همگان به یک میزان مهیا شده است تا اعتدال و عدالت دسترسی را در پی داشته باشد.
در اینباره،«مارک شیفر» دیدگاهها و نقطه نظرات خود را در قالب سه راه شگفت انگیزی که شبکههای اجتماعی توانسته اند با دستیافتن به آن، دنیا را تغییر دهند، مطرح کرده است. چنانکه وی در یادداشت خود، چنین ادامه میدهد:
«من در فرهنگ وب اجتماعی غوطه ور شدهام، فرهنگی که تغییراتی را به همراه داشته است و اطمینان دارم که این تغییرات برای بهتر شدن خواهد بود. بنابراین سه حوزهای را که الهامبخشی و انرژی بخشی بیشتری دارند را معرفی میکنم»
شبکهی اجتماعی به عنوان یک وحدتبخش جهانی
بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر در فیسبوک ثبتنام کردهاند، به صورتی که حداقل نصفی از آنها، در هر روز به این شبکه سر میزنند و از آن استفاده میکنند. چنانکه بر اساس پژوهشها، هشتاد درصد آمریکاییهای بین ۱۲ تا ۲۴ سال، دارای اکانت شبکههای اجتماعی هستند. بنابراین، این نفوذ در سطوح و طبقات مختلف یک جامعه را چه چیزی میتوان نامید؟
در شرایطی که هر روز، جهان دیجیتالی شده به آرامی به سمت یک اتحاد پیش میرود، اتحادی که شبکههای اجتماعی، پلتفرم آنها هستند. در واقع، نه مذهب، نه وضعیت اقتصادی، نه عقاید سیاسی و یا نه حتی رنگ پوست،دیگر نمیتوانند مانع ارتباطات گسترده میان افراد باشند. چنانکه علاقهمندی کاربران این شبکهها به اشتراکگذاری اپلیکیشنها، توییت روزانه و توجه به آخرین بروزرسانیهای فیسبوک، همه مواردی هستند که جامعهی جهانی را سرگرم خود کرده است.
البته، هنوز هم افرادی هستند که با فناوریها نمیتوانند کنار بیایند و آنها را هضم کنند و یا دسترسی به شبکهی جهانی اینترنت ندارند و یا نمیتوانند به دلیل قوانین کشورشان، از شبکههای اجتماعی بهرهمند شوند. بنابراین اگر این موارد هم برطرف شود و دسترسی به اینترنت جزو حقوق اولیهی انسانها شمرده شود، مطمنئا قدرت این شبکهها، وصف نشدنی خواهد بود.
دموکراسی در کسب فرصتها
چند ماه پیش، با شخصی به نام «خاویر دِمن» گفتگویی داشتم، مبنی بر اینکه این شخص چطور بدون داشتن تحصیلات رسمی و تجربه در زمینهی حرفهاش، به راهاندازی کسب وکار در زمینهی برنامهنویسی در آپارتمان کوچک خود در بلژیک پرداخته است. در واقع این شخص که نوجوانی بیش نیست، میگوید که با استفاده از منابع رایگان در وب و گوگلینگ، توانسته است به این مهارت دست یابد.
و این مسئله برای من، بسیار شگفتانگیز و تعجبآور است؛ در زمان جوانی من، شروع یک کسبوکار نیازمند تجربه و سرمایه بود، چنان که باید با زیرساختهای کسب وکار سنتی آشنا میشدیم و همین مسئله میتوانست موانعی را برسر راه ما در الهام بخشی و خلاقیت ایجاد کند، البته جالبتر این است که اکنون دراین زمان، کودکان ما میتوانند به راحتی کارشناس بشوند و با دستیابی به امکانات رایگان در فضای وب و با استفاده از مدارس آموزش تولید نرمافزار و برنامه، کسبوکاری راه بیاندازند و این همان تغییری است که جهان پیرامون ما را تغییر میدهد و شرایط اقتصادی و وضعیت اجتماعی خانوادهها دیگر نمیتواند بر موفقیت کودکانشان تاثیر مستقیم و زیادی داشته باشد.
کندوی راهحل
شبکههای اجتماعی، درستی و دستیابی به فرایند معنادار حل مسائل را امید میدهند. در واقع، شبکههای هوشمند و تعاملی، امکان خودسازماندهی را در حل مشکلات افزایش دادهاند و با داشتن کندویی از کارشناسان، بر موانع سازمانی، ملی و رویکردهای سیاسی چیره گشتهاند. چنانکه این شبکهها، تمدن و فرهنگ را تحت تاثیر خود قرار داده و تمام جوانب زندگی امروزی بشر را از مسائل شهری گرفته تا دیپلماسی بینالمللی، را پوشش میدهند.
حال با توجه به نگاه مارک، سخت نیست تا آیندهی واقعی مبتنی بر فضای مجازی را برای جهانیان پیشبینی کرد، آیندهای که باید بتواند بر طبق خواست و علاقهی واقعی افراد و افکار عمومی شکل گیرد و این دستیافتنی نخواهد بود جز با حضور واقعی همهی جهانیان در شبکههای اجتماعی.