برای بسیاری از ما شبکههای اجتماعی شاید مترادف باشند با وقتگذرانی، سرگرمی، لایکها و کامنتهای بیتأمل، از دید بعضی هم البته شبکههای اجتماعی مترادف هستند با تهدید.
در این میان بعضیها از شبکههای اجتماعی به صورت هوشمندانه استفاده میکنند، مشترک اکانتهایی با محتواهای خوب میشوند و سعی میکنند افکار و دیدهگاههای خود را به صورت منظم و حسابشده با بقیه به اشتراک بگذارند.
هر وقت صحبت از ایجاد محتوا میشود، بعضی از بلاگرهای قدیمی شاید با خشم به شبکههای اجتماعی نگاه کنند، درست است که وبلاگ هنوز بهترین ابزار برای اشتراک محتوا به صورت شخصی است، اما باید در نظر داشته باشیم که از محیط توییتر، فیسبوک، گوگل پلاس و اینستاگرام هم میشود بهترین بهرهها برد و جالب است که حتی گاهی در این محیطها میشود یک شبه، راه صد ساله را پیمود.
نمونه این کار اکانت توییتر @HistoryInPics است، از اسم این اکانت برمیآید که مربوط به عکسهای تاریخی است، این اکانت بیشتر از ۹۲۰ هزار دنبالکننده دارد و تا حالا حدود ۲۷۰۰ توییت انجام داده است.
توییتهای این اکانت بسیار جذابند، چرا که صاحبان این اکانت با سلیقهای بسیار خوب، عکسها کمتر دیده شده و جالب تاریخی را انتخاب میکنند و با یک خط توضیح مختصر، پست میکنند.
اما جالب است بدانید که صاحبان این اکانت، اعضای تحریریه یک خبرگزاری، نشریه یا سایت مشهور نیستند، صاحبان این اکانت دو نوجوان ۱۷ و ۱۹ ساله هستند، اولی خاویر دی پتا نام دارد که در حال حاضر در شهر کوچکی در استرالیا در شمال ملبورن زندگی میکند و دومی کایل کامرون است که دانشجویی در هاوایی است!
خاویر دی پتا
این دو عملا هیچگاه یکدیگر را از نزدیک ندیدهاند و سابقه دوستی آنها برمیگردد به چند سال پیش، در آن زمان این دو باز هم به کمک هم در کار شبکههای اجتماعی بودند، آنها در آن زمان، یک کانال موفق یوتیوب داشتند و از محل آگهی گرفتن در آن پول درمیآوردند، بعدا آنها صفحهای در فیسبوک با عنوان Long romantic walks to the fridge ساختند که این یکی هم موفق شد و بیشتر از ۱۰ میلیون لایک گرفت و سپس با قیمت خوبی فروخته شد.
دی پتا حالا برای خودش یک شرکت به نام Swift Fox Labs دارد که در آن یک دو جین کارمند دارد! شرکت او هر ماه حدود ۴۳ هزار دلار درآمد کسب میکند! ولی بیشک HistoryInPics تا موفقترین محصول این دو نوجوان بوده است، هر توییت این اکانت به صورت متوسط ۱۶۰۰ بار ریتوییت میشود و ۱۸۰۰ بار برگزیده favorite میشود.
جالب است که این اکانت، بدون کمک این موفقیت را کسب کرده است، این اکانت توسط خود توییتر برگزیده و پیشنهاد نشده است و تنها ۵ درصد مشترکان آنها «بات»ها هستند.
نوع عکسهای انتخابی و سلیقه این دو نوجوان تحسینبرانگیز است، آنها این توانایی را دارند که علایق مخاطب عام را شناسایی کنند و در همین سمت و سو عکس توییت کنند.
تنها نقطه منفی کار آنها عدم رعایت حق کپیرایت آژانسهای عکاسی و عکاسان است، اما این دو گفتهاند که هر گاه تذکری به آنها داده شود، بلافاصله حاضر به برداشتن عکسها هستند.
اما آیا این اکانت یا اکانتها موفق دیگر دی پتا و کامرون، به جز مشهور کردن آنها، سود عملی هم برای آنها دارند؟
فعلا به نظر نمیرسد که این دو، مثلا با درج آگهی، سودی از اکانت خود ببرند، اما شاید در آینده با ساختن وبسایتی و سرازیر کردن، شمار زیاد مشترکان به آن سایت، آنها از محوبیت زیاد خود استفاده کنند.
در اینجا برای نمونه به بعضی از عکسهای جالب این اکانت میتوانید نگاه کنید:
عکسی از ادری هپبورن در سال ۱۹۶۰ که توسط پسرش گرفته شده است:
سال ۱۹۳۶- زمان جنگهای داخلی اسپانیا – بارسلون- کمونیست ۱۷ ساله -مارینا جینستا:
عکس نادری از پشتصحنه فیلم صورت زخمی:
مردی که از تهیه ویندوز ۹۵ سرخوش است:
سال ۱۹۶۹: سالوادور دالی در حال قدم زدن با مورچهخوارش!
دو زن بر روی یک بیل مکانیکی نشستهاند و به منظره شهر لوس آنجلس نگاه میکنند:
اینجا ورزشگاه کمپ نو است! سال۱۹۰۹
اما در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا کاربران شبکههای اجتماعی در ایران، کمتر چنین محتواسازیهایی میکنند؟
به جرأت میتوان گفت که یک بیهودگی خاصی در کاربری ما در شبکههای اجتماعی به چشم میخورد، البته توجه داشته باشید که بیشتر کاربران شبکههای اجتماعی هم استفادههای شخصی از اکانتهای خود دارند و به معنی واقعی کلمه محتواساز نیستند، اما همان دسته کوچک از کاربران محتواساز آنها چشمها را خیره میکنند.
دلایل مختلفی میتوان آورد:
– یکی از مهمترین آنها این است که اصلا دستگیرمان نشده که تکلیف ما با شبکههای اجتماعی نیست، بالاخره از «دید رسمی» آنها به کلی نفی میشوند، یا میشود بعضی از کاربریها را تأیید کرد و بقیه را نه، یا اینکه باید دید گشایشی داشت.
– دوم اینکه لازمه محتواسازی، امنیت فکری، اقتصادی و داشتن فرصت لازم برای مطالعه و وبگردی (آن هم با سرعت بالا) است، کسانی که وبلاگ مینویسند میدانند که عملا نوشتن هر پست خوب، لازمه صرف چند ساعت وقت برای پیدا کردن سوژه، پر و بال دادن به آن، تعدیل و اضافه کردن و بومی کردن مطلب و استفاده از تجارب نویسندگی چند ساله است.
تا چنین آرامشی وجود نداشته باشد، نباید انتظار داشت که نوع کاربری ما در شبکههای اجتماعی عوض شود.و
– مورد بعدی ضعفهای آموزشی چه در نوشتن به زبان فارسی و چه در درک مطالب به زبانهای فرنگی است و نیز ترس جامعه از خودابرازی است.
– مشکل بعدی کم بودن بعد رسانهای و نیز کم بودن مخاطبان خاص در گستره وب فارسی است. یک وبلاگنویس انگلیسی به صورت بالقوه میتواند با میلیاردها نفر ارتباط برقرار کند، در صورتی که کل گستره وب فارسی ، حداکثر بیست سی ملیون نفر است و بس، که تازه بیشتر آنها مهارتهای پایهای کاربری اینترنت را ندارند.
اینترنت هنوز در عمق جان جامعه مردم کشور ما ریشه ندوانیده، و اگر کاربریهای اداری و یا اجباری یا کاربریهای اتفاقی و بی هدف را حذف کنیم، میبینیم که کل کاربران وب فارسی چندان زیاد نیستند.
سازندگان محتوا در وب فارسی، معمولا زودرنج و کمصبرند و وقتی تلاش چند ماهه آنها منجر به موفقیتی نشود، ترجیح خواهند داد که فعالیتها خود را متوقف کنند.
– و بالاخره عامل آخر مشکل سودده نبودن، این فعالیتها از نظر مالی است. در شرایطی که معروفترین وبسایتها و وبلاگهای ما به سختی درآمدزایی میکنند، نباید انتظار داشته باشید که به یک اکانت موفق در شبکه اجتماعی آگهی داده شود.
منبع: یکپزشک