بعد از بازی تیم والیبال ایران برابر ایتالیا و هجوم کاربران ایرانی به صفحه فیسبوک “زایتسف” بازیکن کلیدی تیم ایتالیا، این روش ابراز نظر!! (بخوانید توهین) رواج پیدا کرد و در مخالفت فابیوس در نشست ژنو ۲ ادامه پیدا کرد. این رفتار در شب قرعه کشی جام جهانی و اعلام همگروهی ایران با مهم ترین رقیب خود در گروه، آرژانتین به اوج خود رسید. به طوری که خبر هجوم کاربران ایرانی به صفحه فیس بوک “مسی” از مرز رسانه های اجتماعی فراتر رفت و به روزنامه های داخلی و خارجی و حتی صدا و سیما هم کشیده شد.
پس از این نوع برخورد کاربران، تحلیل ها و نظرهای زیادی در رسانه های اجتماعی و رسمی ارائه شد. برخی این مسئله را بی اهمیت بودن می شمردند و تأکید بیش از حد روی آن را بزرگ کردن مسئله ای کوچک می شمردند و برخی این حرکت را مایه تنزل اعتبار فرهنگی ایران می دانستند.
مراجعه بیش از حد و درگیر کردن عده زیادی از کاربران با مسئله صفحه “مسی” در فیس بوک به یک شکل خاص از فرهنگ ما باز می گردد. اگر در خیابان تصادفی شکل بگیرد یا صدای فریاد دو نفر در حال نزاع شنیده شود ما چه عکس العملی نشان می دهیم؟ حتما با ترافیک هایی که برای بررسی دقیق صحنه تصادف توسط ماشین های عبوری یا ازدحام تعداد زیادی از مردم برای دیدن یک صحنه نزاع در خیابان، برخورد داشته اید. عمده هیجان این رخدادها، به آب و رنگی است که مردم با هجوم به سمت محل حادثه به آن می دهند. “چی شده؟” “سر چی دارن دعوا می کنن؟” “کشته هم داشته؟” و … سؤالاتی است که مردم با هجوم یه سمت محل حادثه در پی رسیدن به پاسخ آن هستند. در فقره اخیر هم، عمده مراجعاتی که به صفحه “مسی” صورت می گرفت، صرفا اطلاع از رفتاری بود که کاربران ایرانی در آن صفحه انجام داده اند. همین سرکشی باعث می شد تا با خواندن چند کامنت، وسوسه یک لایک به یک کامنت و رد و تأیید نظرات سایر کاربران هم ایجاد شود.
اما نکته بعدی، عدم موضع گیری کاربران در برابر حملات قبلی بود، اگر در مورد حمله به صفحه زایتسف یا فابیوس، این حرکت توسط سایر کاربران مذمت می شد (که شد اما بسیار کم رنگ) احتمال تکرار این مورد آخر کمتر می شد.
مورد پایانی، محدودیت دسترسی به شبکه های اجتماعی بود؛ اینکه محدودیت دسترسی تا چه حد در بی هدف بودن رفتار کاربران تأثیر گذاشته و آیا اگر محدودیت ها نبود، کاربران رفتار شایسته تری از خود نشان می دادند یا نه.
با این مقدمه را وبلاگ حرفه؛ روابط عمومی نوشته و سؤالی را برای سه فعال رسانه های اجتماعی ارسال کرده است. آنچه در ادامه می خوانید، پاسخ دکتر حسین امامی، دکترای ارتباطات، مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانههای نوین است به سؤالات است.
تحلیلی بر رفتار ناشایست اخیر کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی
“کاربران برای ورود به فضای مجازی و استفاده از شبکه های اجتماعی نیاز به آموزشهایی دارند. مثل کودکی که پدر و مادر، برای عبور از خیابان به او آموزش میدهند تا ابتدا به سمت چپ و بعد به سمت راست نگاهکنند، باید به کاربران آموزش نحوه حضور و رفتار در شبکههای اجتماعی را هم بدهیم. تاکنون نیز آموزش معاشرت در شبکههای اجتماعی در کشور ما صورت نگرفته است و اکثر کاربران ایرانی بدون آشنایی با فرهنگ شبکه های اجتماعی در آن فضا حضور پیدا کرده اند.
اگر تا ۱۵ سال پیش کودکانی بودند که زنگ خانه ها را می زدند و فرار می کردند، حالا هم کاربرانی در شبکه های اجتماعی داریم که کامنت بیربط و شوخی و با لحن طعن و طنز می گذراند. مثل اتفاق اخیر که در صفحه فیس بوک “مسی” پیش آمد. اگر در شیطنت های کودکی یک خانواده آزار می دید و هویت آن کودک بازیگوش مجهول باقی می ماند اما در «شیطنت های فضای مجازی» کنونی همه از این نوع رفتار مطلع می شوند و حیثیت و اعتبار یک ملت زیر سؤال می رود.
امروز فرهنگ و فناوری در هم تنیده شدهاند. چرا که فناوری توانسته فرهنگ خاص خودش را بهوجود آورد این «شیطنت های فضای مجازی» چه خوب و چه بد، بیانگر فرهنگ ایرانیها در فضای مجازی میشود و باید این را برای مردم ایران زودتر از اینها میگفتیم و آموزش میدادیم. ضمن اینکه در فضای مجازی ما با پدیده «سرعت فرهنگی» مواجهیم. یعنی کافی است یک کاربر جرقه ای را به یک انبار باروت بیندازد و این آتش دامن همه را بگیرد و بر تمام وجوه زندگی فردی و جمعی انسانها اثرگذار باشد.
تعبیری که من برای این پدیده که عمدتا از سوی کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی رخ داده به کار میبرم و جزئی از توان منحصر بهفرد این رسانههای نوین بوده، دومینوی «شبکههای اجتماعی» است. این دومینو باعث شد رویه غلطی که ممکن است بدون منظور یا شوخی شروع شده باشد به توهین تبدیل بشود و بعدا به یک فاجعه. از قابلیت های شبکه های اجتماعی این است که رویدادها دومینو وار در قالب شبکه اثر خود را می گذارد و متأسفانه دیگر پای یک نفر در میان نیست یک جامعه در مقابل اثرات این کنش قرار می گیرند.
نکته دیگری که میتوان در ویژگیهای کامنتها در شبکههای اجتماعی دید این است که عموما کاربران در شبکه های اجتماعی با مسائل بسیار سطحی برخورد می کنند و عمیق با مسائل مواجه نمی شوند. در این مسئله، جوگیر شدن که به خاطر همان نگاه سطحی اتفاق می افتاد. یعنی این سایتهای شبکههای اجتماعی، سطحی اندیشیدن را جایگزین فرهنگ عمیق اندیشیدن میکند. بنابراین روابط، پیامها و نظرات کاربران، سطحی است. بودریار عبارتی دارد که در فضای مجازی دیگر آدمیان نیستند که به یکدیگر صحبت می کنند، بلکه با پیام هایی مواجه هستیم که در کامپیوترها رد و بدل می شوند. یعنی این پیامها به تنهایی قرار است جایگزین ارتباطات کلامی، لحن و زبان بدن ما باشند.
در پایان این فرضیه که محدودیت های دسترسی به شبکه های اجتماعی هم می تواند یکی از دلایل کامنت های توهین آمیز در صفحات زایتسف، فابیوس و مسی باشد هم تا حدی درست است چرا که همین محدودیتها و فیلترینگ باعث شده ما از آموزش و فرهنگسازی این رسانههای نوین غفلت کنیم. چون همه نگران آموزش مبحثی هستند که فکر میکنند غیرقانونی است! اما نه تنها محدودیت مانع فرهنگ سازی است بلکه این شکل بیان عقیده یک مقدمه ای دارد که در مدارس، دانشگاهها و صدا و سیما باید به عنوان یک موضوع درسی به آن پرداخت. چرا که امروز مردم خودشان رسانهدار شدهاند باید به آنها اهمیت این موضوع را گفت. فیسبوک، توییتر، یوتیوب، اینستاگرام و وبلاگها و… همه رسانههایی شدهاند که امروزه همین مردم تولیدکننده محتوای آن هستند. امروزه این رسانهها در کنار روزنامه و وبسایت و رادیو و تلویزیون جای گرفتهاند گرچه ممکن است فکر کنیم اهمیت آنها بالاتر است ولیبه هرحال رسانهاند و میتواند در پارهای از موارد قویتر از اینها عمل کند. رسانههای اجتماعی همیشه جز سوژههای خبری رسانههای جمعی شدهاند که خبرهای مثبت و منفی منتشرشده در آنها در رادیو و تلویزیون و روزنامه به آن پرداخته میشود. امیدوارم دستگاههای متولی فرهنگسازی رسانههای نوین در کشور برای عدم وقوع موضوعاتی از این قبیل برنامهریزی کرده و آموزشهای عمومی همگانی را در دستور کار خود قرار دهند و به امید روزی که با رفع فیلترینگ شبکههای اجتماعی، امکان دسترسی را برای سایر کاربران فراهم کنیم و منش و فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی خودمان را برای جهانیان در این رسانهها نشان دهیم.”