پروفسور یحیی کمالی‌پور، استاد رشته ارتباطات و رییس بخش ارتباطات دانشگاه پوردو کلیومت، هر چند که می‌گوید در جهان پیشرفته و دموکراتیک نیز پدیده فیلترینگ در فضای مجازی وجود دارد، ولی نسبت دموکراسی را نسبتی معکوس می‌داند. دکتر کمالی‌پور که سردبیری مجله Global Media Journal را بر عهده دارد، به سوالات روزنامه «اعتماد» درباره فیلترینگ در فضای مجازی پاسخ داده است.

kamalipour008

با توجه به وضعیت بحث‌برانگیز فیلترینگ در ایران، لطفا درباره پدیده فیلترینگ فضای مجازی در سایر کشورهای دنیا توضیح دهید. آیا چنین پدیده‌یی در همه جهان رایج است یا اینکه مختص برخی کشورهاست؟
فیلترینگ در بیشتر کشورهای جهان رایج است اما مسلما نه به یک اندازه. فیلترینگ گسترده، در جوامع پیشرفته در مقایسه با برخی کشورهای دیگر عمومیت ندارد. در برخی کشورها دولت‌ها به دلایل گوناگونی از جمله حفظ منافع ملی‌، حفظ حریم شخصی افراد، حفظ مدارک حساس سیاسی و جلوگیری از انتشار مطالب منفی‌ و توهین‌آمیز درباره مسوولان دولتی یا مذهبی‌، دست به سانسور یا بستن شبکه‌های مجازی از جمله فیس‌بوک، توییتر، یوتیوب، اینستاگرام، اوو، اسکایپ و وی‌چت می‌زنند و از دسترسی‌ کاربران به این نوع سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی‌ جلوگیری می‌کنند که طبیعتا این حد از فیلترینگ در جوامع پیشرفته‌ دیده نمی‌شود. هرچند حتی در امریکا هم موضوع فیلترینگ وجود دارد اما نه به این گستردگی. در امریکا که بند اول قانون اساسی آن صریحا از آزادی بیان و آزادی مذاهب حمایت می‌کند، قانونگذاران سعی‌ در وضع قوانینی در جهت سانسور اینترنت کرده‌اند که در پاسخ به این اقدام در سال ۲۰۱۲ بسیاری از وب‌سایت‌ها از جمله فیس‌بوک، ویکی‌پدیا و گوگل در اعتراضی بی‌‌سابقه سایت‌های خودشان را بستند. هدف این قانون (Stop Online Piracy Act) حمایت از کپی‌‌رایت و جلوگیری از انتشار مطالب علمی‌ و هنری در ویکی‌پدیا و گوگل و دسترسی‌ کاربران خارجی‌ به این آثار است.
در کشورهای دموکراتیک فیلترینگ سایت‌های اینترنتی و سایر رسانه‌های الکترونیک تا چه حد و چگونه اعمال می‌شود؟

براساس اطلاعات موجود، اگر چه فیلترینگ اینترنت در بیشتر کشورهای آزاد عمومیت ندارد و به ندرت می‌توان به چنین مواردی برخورد کرد، ولی‌ در هندوستان که بزرگ‌ترین کشور دموکراتیک دنیا نام دارد، دولت از فیلترینگ استفاده می‌کند. البته درشماری از کشور‌ها این روشی است مرسوم که خیلی گسترده اجرا می‌شود و معمولا پیامد‌های غیرمطلوبی دارد که بارزترین آن جلوگیری از جریان آزاد اطلاعات وارتباطات روزمره شهروندان است. همان طور که می‌دانید، حد و حدود فیلترینگ و سانسور در کشور‌ها یکسان نیست لذا نمی‌توان آنها را در یک قالب ویژه گذاشت. به عنوان مثال، دولت کره شمالی حساسیت بیشتری به آزادی ارتباطات دارد و کنترل بیشتری اعمال می‌کند و از طرف دیگر، مصر اگر چه حساسیت‌های سیاسی خود را دارد ولی‌ شدت کنترلش کمتر از کره شمالی است. از دیدگاه من، سانسور امری است نسبی‌ و رابطه تنگاتنگی با نوع حکومت‌ها و شرایط سیاسی، اقتصادی، مذهبی و اجتماعی آنها دارد.

مشخصا در ایالات متحده امریکا، محدودیت‌ها یا ممنوعیت‌ها در حوزه رسانه‌های الکترونیک در چه حد و چگونه است؟

من شخصا تاکنون به سایتی در امریکا برخورد نکرده‌ام که فیلتر شده باشد لذا هیچ‌وقت هم از فیلتر شکن استفاده نکرده‌ام. در این کشور حتی وب‌سایت‌های افشاگری چون ویکی‌لیکس به راحتی‌ قابل دسترسی‌ هستند و برخلاف رسانه‌های الکترونیکی مانند رادیو و تلویزیون که زیرنظر کمیته فدرال ارتباطات FCC قرار دارند، هیچ نهاد رسمی‌ برای کنترل اینترنت وجود ندارد. بنابراین نهادها، سازمان‌ها و کاربران بر اساس دیدگاه‌ها و سلیقه‌های خود می‌توانند «خودسانسوری» کرده و از فیلترها و نرم‌افزارهای موجود برای مسدود کردن بعضی‌ از وب‌سایت‌ها یا بلاگ‌ها استفاده کنند. به عنوان مثال، والدین می‌توانند دسترسی‌ فرزندان خود به سایت‌های نامناسب را از طریق فیلترینگ کنترل کنند. از طرفی می‌دانیم که نهادهای امنیتی دولتی برای شناسایی تبهکاران، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی را زیرنظر دارند و طبق گزارشات منتشر شده، به بعضی‌ از گفت‌وگوهای تلفنی نیز گوش می‌دهند.

ظاهرا برای عضویت افراد در فیس‌بوک یا استفاده آنها از یوتیوب و رسانه‌های دیگر نیز محدودیت‌های سنی وجود دارد. در این خصوص توضیح می‌دهید؟

درست است که برای عضویت در فیس‌بوک، مای‌اسپیس، یوتیوب و سایر شبکه‌های اجتماعی محدودیت سنی‌ وجود دارد ولی‌ مکانیزمی یا قانونی وجود ندارد که بتواند از عضویت افرادی که واجد شرایط سنی‌ نیستند جلوگیری کند. در اینجا نیز خودکنترلی و نظارت والدین به استفاده نوجوانان از اینترنت نقشی اساسی‌ را ایفا می‌کند و جزو یکی‌ از وظایف روزمره خانواده‌هاست. از طرفی، مراکز آموزشی نیز توجه به خصوصی به مشکلات اینترنتی دارند و جدا از فیلتر کردن سایت‌های نامناسب، «دانش استفاده از اینترنت و عواقب آن» ‌را آموزش می‌دهند که در واقع، بخشی از آموزش و درک دنیای دیجیتال است.

ظاهرا اروپایی‌ها نیز دغدغه‌هایی در قبال ورود انواع محصولات فرهنگی امریکا به کشورهایشان دارند. آنها چطور با این پدیده برخورد می‌کنند؟ با فیلترینگ اعمال محدودیت می‌کنند یا بر تولیدات‌شان می‌افزایند یا چه؟

سوالی است تامل‌برانگیز که مدت‌هاست مطرح شده است. حساسیت اروپایی‌ها به کالاهای فرهنگی‌ امریکایی‌ برمی‌گردد، به امکان پخش برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی از طریق ماهواره و در کنار آن تولیدات هالیوود که طرفداران بسیاری در اقصا نقاط دنیا پیدا کرده است. اگر چه بعضی‌ از کشورهای اروپایی‌ قوانینی وضع کردند که نمایش تولیدات خارجی‌ را در شبکه‌های تلویزیونی بومی محدود می‌کرد، ولی امروز می‌بینیم که حتی بی‌بی‌سی نیز بسیاری از تولیدات سینمایی و تلویزیونی امریکا را پخش می‌کند. واقعیت این است که در دنیای درهم تنیده و به هم پیوسته ارتباطاتی و دیجیتالی امروز، مرز‌های جغرافیایی کمرنگ‌تر و کنترل یا محدود کردن رسانه‌های دیجیتال مشکل‌تر شده است. همان طور که می‌دانید، در صورت وصل بودن به شبکه جهانی‌ اینترنت، هر کاربری در هر گوشه از جهان می‌تواند به آنچه در شبکه مجازی وجود دارد، دسترسی‌ داشته باشد؛ از جمله رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله، کتاب، فیلم، ویدیو، بلاگ‌ها، و شبکه‌های مجازی متعدد. از منظر من این روند پرشتاب جهانی‌ شدن، راه را برای تعامل، گفت‌وگو، آگاه شدن و دموکراتیزه شدن ارتباطات هموارکرده و نوید بخش آینده‌یی بهتر خواهد بود؛ آینده‌یی که در آن افراد بر اساس دانش و آگاهی و عقلانیت تصمیم می‌گیرند و هرچیزی را به راحتی‌ نمی‌پذیرند. رقابت سالم و سازنده، تولیدات فرهنگی با کیفیت بالا، آزادی انتخاب، آموزش ممتاز و به روز، پذیرش پدیده‌های تازه و تطبیق با دنیای جدید تنها راه پویندگی، بالندگی و پیشرفت است. نهایتا حرف اول را مخاطبان و خریداران، یعنی‌ توده مردم، می‌زنند.

در ایران، برخی مقامات رسمی هم اذعان می دارند که اعمال محدودیت در عرصه اینترنت، در درازمدت بی‌فایده است. در عین حال، نظام سیاسی ما در قبال واردات فرهنگی جهان غرب ملاحظات خاص خودش را دارد و نمی‌تواند به تمام فرآورده‌های اینترنتی جهان غرب خوشامد بگوید. در مواجهه با رسانه‌های غربی، استراتژی نظام سیاسی ایران چه باید باشد؟

با این ایده موافق هستم که سانسور، توقیف، فشار، اجبار و فیلتر کردن نه‌تنها بیهوده است بلکه باعث به هدر دادن منابع مالی و انسانی و از همه مهم‌تر، سردرگمی و سرخوردگی شهروندان به ویژه جوانان و دانش پژوهان می‌شود. نگاهی‌ به تاریخ سانسور، مگر در شرایط اضطراری و امنیتی، نشان می‌دهد که نهایتا افکار عمومی‌ و خواست عمومی‌ برنده این میدان است. امروز هر فردی، هر نهادی و هر کشوری می‌تواند عملا در صحنه جهانی‌ حضور داشته باشد و تولیدات فرهنگی‌ خودش را ارائه دهد. باید با واقعیت‌ها و امکانات دنیای دیجیتال آشنا شد و رقابتی سازنده و سالم با دیگران در پیش گرفت. اینکه همواره تقصیر خود را به گردن دیگران (چه فرضی‌ و چه واقعی) بیندازیم، موجب ناتوانی و درماندگی ما خواهد شد.