دکتر حسینعلی افخمی*: فیسبوک یک رسانه اجتماعی است اما هر گونه پیام و اطلاعاتی که در جامعه منتشر شود و بتواند روی رفتار شهروندان یا دولتها اثر بگذارد و در نهایت روی قدرت حاکم در جامعهای یا جامعه بینالمللی تاثیرگذار باشد این پیام، پیام سیاسی است. یعنی هر پیامی که بتواند تغییری در رفتار قدرت ایجاد کند سیاسی است. پس نهتنها یک طومار، بلکه اگر یک عکس هم بتواند در رابطه قدرت تغییر ایجاد کند پیام سیاسی محسوب میشود. بنابراین استفاده از فیسبوک از سوی دولتمردان دو حالت میتواند داشته باشد. یک معنی نمادیناش این است که ما داریم قدرت رسانههای جدید و کارکردش را در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و غیره درک میکنیم. دیگر اینکه سیاست فیسبوکی میتواند یک ژست باشد. یک ژست در استعاره سیاسی یا به قول جامعهشناسان یک نوع تشخص را نشان میدهد.
به خاطر خلأهایی که داریم از جمله نبود تحزب واقعی، پس در فضای مجازی هم نمیتوانیم نقش واقعی داشته باشیم. آن تشخص یا ژست وقتی میتواند واقعی شود که بیاییم کارکردهای عینی آن را در عرصه جامعه اندازهگیری و ارزیابی کنیم. ولی در عرصه سیاست مشکلی که همیشه وجود دارد ترس است.
منافع عموم در رسانه کجاست؟
قدرت رسانه دو طرف دارد. یک قدرت این است که به تثبیت پایگاه قدرت سیاسی کمک میکند و دولت قدرتاش بیشتر میشود. جای دیگری هم برعکس، رسانه میتواند قدرت غیرمردمی را تضعیف کند. دوباره به علت فقدان نظام حزبی هر صاحب منصبی که میآید روی صندلی سیاست مینشیند، مخصوصاً در کشورهای جهان سوم، معمولاً خودش را ناجی میداند. تجربه غرب حداقل در صد سال گذشته نشان میدهد در این جابهجایی قدرت و چرخش نخبگان که صورت گرفته، کارکرد موثر رسانه به یک فرهنگ تبدیل شده است و میشود گفت که یکی از ضعفهای فرهنگ سیاسی ما، همان نگاه نادرستی است که به رسانه داریم به عنوان ابزاری که میتواند یا باید، بدون نقد خدمت بدهد. من روی کلمه پابلیک یا عموم خیلی تاکید دارم. نگاه به عموم حق عمومی افضل است. ارزش دارد. ما در حوزه رسانهای هنوز نتوانستهایم این را تعریف کنیم. نه در مورد مطبوعاتمان و نه در مورد رادیو و تلویزیون و نه در مورد فضای اینترنتمان.
ما منافع عموم را تعریف نکردهایم. در اینترنت منافع عمومی کجاست؟ منافع سیاسی، منافع قدرت و منافع دولتمرد را میتوانیم تعریف کنیم. ولی وقتی نوبت به منافع عمومی میرسد، کجاست؟ منافع عموم همیشه آن چیزی نیست که یک حزب میگوید یا اعضای تیم اجرایی یک دولت یا یک عضو مجلس بیان میکند. اینجاست که نقش دیدهبانی رسانهها معنی پیدا میکند. داین منافع باید بر دیگر منافع اولویت داده شود.
مبنا حضور در فیسبوک، پاسخگویی نیست!
مبنای حضور برخی چهرههای سیاسی در فیسبوک، پاسخگویی به مردم یا همان پابلیک نیست. میدانید چرا؟ به این دلیل که ما آمارهایی داریم که میگوییم بالای ۳۰ میلیون نفر دسترسی به اینترنت دارند. ولی این یک شعار است. در جامعهای که هنوز رسماً ۱۵ درصد بیسواد هستند، یعنی عده زیادی نمیتوانند بخوانند، یعنی جبراً امکان استفاده از اینترنت ندارند. اصلاً نمیدانند که اینترنت به چه دردی میخورد. در سطوح قدرت سیاسی و اجتماعی فاصله زیادی وجود دارد. بنابراین، تا زمانی که بتوانیم بگوییم دقیقاً اینترنت در جامعه ما چه تاثیری دارد واقعاً فاصله داریم؛ و این فاصله را هم باید کار کرد.
من یادم هست که در کشورهای غربی، در دهه ۸۰ میلادی کلاسهای رایگان کامپیوتر دایر شد و گاه برای تشویق کمک هزینه میدادند که خانوادهها بروند و کامپیوتر یاد بگیرند. وقتی به آمار کشورهایی مثل انگلستان و ژاپن نگاه میکنید در سال ۱۹۰۰ میلادی، یعنی پنج سال قبل از انقلاب مشروطیت، بیسوادی پنج درصد بوده است. ولی ما در آن مقطع احتمالاً ۸۰ درصد بیسواد داشتهایم. این تفاوتهای فرهنگی-آموزشی، روی اینترنت اثر دارد. پس نمیتوانیم بگوییم که همان رسانه اینترنتی که در آن سمت دنیا استفاده میشود، صد درصد این سمت دنیا میشود استفاده کرد. بدون شک کارکرد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متفاوتی خواهد داشت و فقدان زیرساختهایی از این قبیل، میتواند در بدو امر حتی مضر هم باشد.
نگاه بدبینانه به ورود تکنولوژی جدید در ایران
به نظر من این برمیگردد به ترس از تکنولوژی که به اصطلاح به آن ترس روحی میگویند. «مورال پنیک» در مورد رسانه. در ۳۰ سال قبل هم با ویدئو این برخورد را داشتهایم. آن قدر برخوردمان شدید بود که هیچ وقت کارخانهای تاسیس نشد که بتواند تکنولوژی ویدئو را در ایران تولید کند. من همه این مشکلات را در یک چیز میبینم و آن اینکه نگاه دولتمردان نگاه دایه مهربانتر از مادر است.
یکی از عواملش به خاطر خلاء احزاب سیاسی و گروههای مرجع قدرتمند است که بتوانند این فشار را کم کنند. ۲۰ سال قبل وقتی اینترنت آمد و اینترنت عمومی در کتابخانهها رایج شد، شما اگر زیر ۱۵، ۱۶ سال بودید و میخواستید از کتابخانه عمومی استفاده کنید، باید فرمی را پدر یا مادرتان امضا میکردند که تعهد میدادند شما در کتابخانه از سایتهای غیرمجاز استفاده نخواهید کرد. در صورت تخطی هم به شما تذکر میدادند. اگر هم بیش از ۱۶ سال داشتید مبنا بر این بود که خودتان با عقلانیت میتوانید درست و غلط را از هم تشخیص بدهید. در این دوره ما دو تجربه قابل نقد داشتیم: کافینتها و فیلترینگ.
رسانههای اجتماعی برای ارتباطات جهانی
قبلاً گفته میشد تلویزیون میتواند ارتباطات بینالملل را تحت تاثیر قرار دهد، در مورد رسانههای اجتماعی میگوییم میتوانند ارتباطات جهانی را تحت تاثیر قرار دهند یعنی تاثیر آن محدود به ملتها نیست. نکته دیگر اینکه این رسانهها فضایی را به وجود میآورد که خارج از کنترل دولتها، ملتها میتوانند با همدیگر صحبت کنند، به تبادل اطلاعات بپردازند و هویت و تشخصشان را به همدیگر نشان دهند؛ کاری که در حقیقت توریسم میتوانست انجام دهد اینک بخشی از آن در دنیای مجازی انجام میگیرد.
*عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی