در خیابان، خانه، محل کار، جاده و از همه چیزکه میبینند، عکس میگیرند، هر کسی از خودش، از چند نفر دیگر و یا از هر چیزی که جذابیت داشته و یا دارای اهمیت است؛ این، هنجار امروز جامعهای است که در همه جا به دستگاهآلات هوشمند دسترسی دارد. ماهیت این ابزارها، شخصیتهای افراد را هم تحت تاثیر قرار داده است چنانکه، اگر یک شخص درونگرا در چند سال پیش، برای صحبت کردن و هم کلام شدن و یا خودگشودگی نیاز به شرایط مکانی و زمانی خاص داشت و افراد برونگرا برعکس آنان به راحتی میتوانستند خودی نشان بدهند و مجلس گرمی کنند، دیگر با داشتن یک یا چند ابزار، جمع واقعی و مجازی افراد جامعه، در حال دگرگونی است و سهم افراد در بیان نظر و گفتگو به صورت چشمگیری تغییر کرده است. در این شرایط است که شروع به صحبت کردن، گفتگو و هر فعالیت دیگر اجتماعی، نیازی به اجازه گرفتن و یا حتی داشتن گوش شنوا و یا زمان لازم برای رها کردن آن ندارد.. میلیاردها عکس، فیلم، صدا و متن در هر روز به شبکههای اجتماعی راه پیدا میکنند و میلیونها نظر در وبلاگها،سایت های خبری و غیره درج میشوند.
انبوه شبکههای اجتماعی موضوعی و فیلدی در حال راهاندازی است و هر روز یک استارتاپ جدید وارد این دنیای اجتماعی میشود. تا کنون، بزرگترین هدف این شبکهها، آسان سازی امکان تولید محتوا برای کاربران بوده است، امکاناتی که مدیران شبکه اجتماعی را به صاحبان دادهها تبدیل میکند و آنها را در پیگیری نوع محتوا و فروش اطلاعات استخراج شده، یاری میرساند. اما هر چقدر هم به این شبکهها و هدف تاسیس آنها خوشبینانه نگاه کنیم، باز هم با این روند که میل استفاده از اجتماعات مجازی افزایش کرده است، افزایش بی حدوحصر پلتفرمهای تولید محتوا، میتواند زنگ خطری برای این صنعت به شمار آید. صنعتی که هنوز آنقدر بالغ نشده است که بتواند فکری به حال انبوه دادهها داشته باشد و مانع از غرق شدن کاربران در دنیای شلم شوربای محتوا شود.
بدین ترتیب، اگر نگاهی کلنگر به صنعت رسانههای اجتماعی داشته باشیم، بدون شک، فقط بسنده کردن به شناخت اجزای این صنعت نمیتواند ما را به عنوان یک مدیر استارتاپ و رسانه اجتماعی در گذر از امواج پرتلاطم بازار رسانه یاری رساند. بلکه بکارگیری مدیریت اقتضائی و بهره مندی از شرایط موجود، راهکاری است که در واقع، آینده این صنعت را بدون دستیافتن و تعبیه برای ابزارهای توزیع این محتوا و بازیابی دچار اشکال می کند و صرف تولید محتوا را شناخت و فعالیتی ناقص جلوه می دهد.
بنابراین با توجه به اینکه در رسانههای اجتماعی، تمرکز بر تولید محتوا است و اهمیت زیادی بر مصرف محتوا نیست. شاید با افزایش عرضه بیشتر امکانات تولید محتوا نسبت به تقاضا، از اهمیت محصول کاسته شود همانند انبوه پستها و توییت هایی که از سوی کاربران نادیده گرفته میشود و به سمت مدیریت بیشتر دوستان و دنبالشوندگان حرکت میکند.
با این اوصاف، به نظر میرسد که استارتاپهای آتی باید به سمت تدوین مدل کسبوکارهایی بروند که تکیه بر مصرف محتوا داشته باشد و اساس شکلگیری فعالیتشان بر اصل توزیع و بازیابی محتوا استوار باشد.
منبع: وب سایت اقتصاد رسانه
عالی بود ممنونم از شما
خیلی خوب بود ممنون
مرسی از سایت خوبتون
ممنون از مطالب خوبتون